و ما ادراک‌ ما البانک؟

شماره مطلب:
2546

و ما ادراک‌ ما البانک؟

حال ببینیم که حاکمیت یا دیکتاتوری پول بر جهان از طریق چه نظامی استمرار می‌یابد. به مجرد طرح این سؤال، همه جواب را درمی‌یابند: بانک؛ نظام پیوستۀ بانک‌داری جهانی. ده‌ها سال از زمان سیدجمال‌الدین اسدآبادی گذشته و در این دنیایی که دیگر زندگی بدون بانک ممکن نیست، هیچ تنابنده‌ای جرأت این‌که بگوید «البانک. ما البانک، و ما ادریک ما البانک؟» را ندارد.

تذکر این نکته ضروری است که هر یک از اعصار زندگی بشر بر کرۀ ارض دارای مقتضیاتی است که شکل‌دهندۀ ساختار اجتماعی آن است و این‌چنین نیست که فی‌المثل ساختار اجتماعی یک عصر را بتوان جدا از مقتضیات آن ارزیابی کرد. اما مسئله این‌جاست که ما اگر همواره بخواهیم بشر را متناسب با مقتضیات زمان معنا کنیم، آن‌گاه «مقتضیات زمان» به جای «شریعت» می‌نشیند و دیگر هیچ انتقادی در هیچ مورد بر انسان‌ها روا نیست و دیگر افراد بشر را نمی‌توان در برابر اعمال خویش مسئول دانست. اگر ما معتقدیم که آفریدگار متعال انسان را مختار آفریده است و بر اعمال او پاداش و عِقاب تعلق می‌گیرد، بدین معناست که انسان هرگز نباید تابع مقتضیات زمان باشد. تأکید ما بر نفی تابعیت است، چرا که تابعیت با اختیار انسان و ارادۀ آزاد او منافات دارد.

پس بدین‌ترتیب، پُر واضح است که بشر را باید متناسب با نیازهای ذاتی و حقیقی‌اش معنا کرد، یعنی از همان آغاز باید نیازهای انسان را به کاذب و حقیقی تقسیم کرد و تنها نیازهای ذاتی او را حقیقی دانست.

برگردیم به اصل مطلب: آیا نیاز بشر به بانک یک نیاز ذاتی است؟ می‌گویند: «اگر نیست، پس چرا انسان‌های گذشته پول‌های خود را در معابد، زیر زمین و لای دیوارها و غیره پنهان می‌کرده‌اند؟» قبل از آن‌که بدین سؤال جواب دهیم، فرض کنید که آدم‌های امروزی نیز چمدان‌هایی آهنی درست کنند و اسکناس‌های خود را در آن بگذارند و پنهان کنند. این دو عمل اصلاً با هم قابل مقایسه نیستند. سکه‌های قدیم بعد از هزارها سال هنوز هم «پول» است، حال آن‌که اسکناس‌های زمان پهلوی بعد از هشت سال که از پیروزی انقلاب می‌گذرد دیگر «پول» نیست.

یکی از مهم‌ترین وظایف بانک این است که پول‌های شما را با معیار پشتوانۀ طلا و جواهرات معنا می‌کند؛ اگرنه، اسکناس فی‌نفسه جز مشتی کاغذ، هیچ نیست. اگر این‌چنین هم نباشد، نگه‌داری از پول‌های مردم به‌مثابه صندوقی مطمئن، یکی از وظایف کاملاً فرعی بانک است؛ اصل ضرورت‌هایی را که به ایجاد بانک و بانک‌داری منجر شده است باید در جای دیگر جست‌وجو کرد.

...و اما بانک‌داری یک سیستم متمرکز و واحد جهانی در خدمت حفظ منافع غرب و استمرار و بقای امپریالیسم است. ممکن است اعتراض کنند: «نه آقا! بانک و بانک‌داری دارای منافع عدیده‌ای است» و فی‌المثل در ذکر محاسن بانک بگویند: «بانک سرمایه‌های گریزان و پراکندۀ مردم را در خدمت یک نظام تولیدی واحد به ‌کار می‌اندازد.»          
بله، کسی منکر محاسن عدیدۀ بانک نیست؛ تحقیق ما در باب ماهیت بانک است. همه چیز در عالم، حتی شریرترین شرها، دارای وجه خیری است که اگر از آن وجه بنگریم، ممکن است اصلاً ماهیت آن را انکار کنیم.

با رجوع به منشأ تاریخی بانک‌داری، به‌روشنی می‌توان دریافت که چه عواملی به ایجاد یک سیستم متمرکز بانک‌داری در سراسر کرۀ زمین انجامیده است. ریشۀ بانک‌ها و بانک‌داری را نخست باید در آن‌جا جست‌وجو کرد که در «اقتصاد پولی»، پول فقط وسیلۀ مبادله نیست و همان‌طور که عرض شد، به صورت موضوعِ مبادله نیز درمی‌آید و عده‌ای سعی می‌کنند با خودِ پول به عنوان موضوع مبادله تجارت کنند. ریشۀ رباخواری را نیز باید در همین جا جست‌وجو کرد؛ رباخوار تاجری است که موضوع تجارت او پول است.

نگاهی به سیر تشکل بانک‌داری بیندازیم. مسلماً در گذشته‌های دور، وقتی که مسکوکات فی‌نفسه دارای ارزش استعمالی بودند، حفظ مسکوکات در محلی قابل اعتماد نخستین ضرورتی بوده است که می‌توان آن را مبنای ایجاد بانک دانست، اگرچه این وظیفه در سیستم بانک‌داری کنونی وظیفه‌ای کاملاً فرعی است. بدین‌ترتیب، معابد که محترم‌ترین و قابل اعتمادترین نهادهای اجتماعی هستند این وظیفه را بر عهده می‌گیرند. باید توجه داشت که در آن زمان هنوز پول به سمبل مطلقِ دنیاگرایی تبدیل نشده است. جواهرات، طلا و نقره برای انسان پیش از آن‌که ارزشی صرفاً دنیایی پیدا کنند تقدسی معنوی[1] دارند که بشر امروز از دریافت آن عاجز است.

در ایران باستان معابد نخستین مؤسساتی بودند که پول وام می‌دادند، و در دوران ساسانیان نیز چنین بود... در یونان باستان معابد المپیا[2]، دلفی[3]، دلوس[4]، میلت[5]، افزوس[6]، کوس[7] و تمامی معابد سیسیل[8] کار انبار پول یا بانک را می‌کردند؛ و در دوران هلنی این موقعیت تغییری نکرد.[9]

...و اما مبانی اصلی بانک به معنای کنونی را باید در توسعۀ «بازرگانی دور» جست‌وجو کرد. صرافی یکی از مهم‌ترین وظایف بانک‌های امروزی است و صرافی نیز هنگامی ضرورت می‌یابد که بازرگانی بین‌المللی رواج پیدا کند. صراف نیز همچون رباخوار تاجری است که موضوع تجارتش خودِ پول است و البته از این جمله نباید معنایی فقهی دریافت کرد. مباحثی که در این کتاب طرح می‌شود، مباحثی فقهی نیست و اگر در جست‌وجوی عنوان باشیم، «فلسفۀ اقتصاد» عنوانی تقریباً متناسب است.

با رواج بازرگانی دور به‌مثابه یکی از مهم‌ترین مراحل تکوین سرمایه‌داری، بنیان گستردۀ بانک‌داری ـ به معنای امروزی ـ استحکام می‌یابد. بانک‌ها، مؤسسات تجارتی غول‌آسایی هستند که موضوع تجارت آنها پول است و بدین‌ترتیب، ماهیت آنها با پول و سرمایه و همۀ انواع مبادلاتی که خودِ پول موضوع آن است متحد است. کاپیتالیسم یا سرمایه‌داری وجه اقتصادی امپریالیسم است و تشکل بانک‌ها و بانک‌داری به شیوۀ کنونی، به طور کامل برآمده از نظام سرمایه‌داری است. نظام بانک‌داری مرحله به مرحله به ‌موازات تکوین سرمایه‌داری شکل می‌گیرد و وارد آخرین مراحل حیات خویش می‌شود. رواج بازرگانی دور که سیطرۀ اقتصادی امپریالیسم را بر سراسر جهان کامل می‌کرد، به ایجاد یک بازار جهانی منجر شد. ضرورت ایجاد و گسترش نظام بانک‌داری جهانی را به عنوان یک صراف بزرگ باید در همین بازار جهانی جست‌وجو کرد.

...کلمۀ بانک از لفظ ایتالیایی «بانکو» مشتق می‌گردد، یعنی میزی که صرافان بر آن معاملات خود را انجام می‌دادند. در یونان باستان نیز نام بانک‌دار، «تاپزیتس» از «تاپزا»، یعنی میز معاوضه می‌آید.

در جهان باستانی، صرافان به صورت نخستین بانک‌داران حرفه‌ای درآمدند.[10]

برای دریافت چگونگی تشکل بانک‌ها و نظام بانک‌داری به شیوۀ امروز لاجرم باید به تحلیل تاریخی امپریالیسم پرداخت و چگونگی پیدایش شیوۀ تولید سرمایه‌داری را در مراحل تکوین تاریخی آن جست‌وجو کرد. این یکی از مهم‌ترین وظایفی است که در این مجموعه مباحث بر عهدۀ ماست. پیش از انجام این وظیفه، برای تفسیر و تشریح هرچه بیش‌تر رابطه‌ای که فی‌مابین نظام سرمایه‌داری و بانک وجود دارد به گفتاری از آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر مراجعه می‌کنیم که در مقاله‌ای تحت عنوان «بانک در جامعۀ اسلامی» چاپ شده است:

اهداف تأسیس بانک در نظام سرمایه‌داری را در امور زیر می‌توان خلاصه کرد:

هدف اوّل: در به وجود آوردن سرمایه‌ای که با قدرت سرمایه‌داری، مالکیت سرمایه‌دار را فارغ از هرگونه عمل و کوششی گسترش دهد. مالکیت سرمایه‌داری که بدون عمل (کار) گسترش می‌یابد از کجا فراهم آمده؟ این مالکیت از راه جمع‌آوری مبلغ‌های کوچک فراهم آمده و از آنها سرمایه تشکیل شده است. سرمایه می‌تواند مولد باشد و برای صاحبان پول‌های کوچک سود ثابتی به نام بهره داشته باشد.

هدف دوم: در به وجود آوردن مالکیت‌های خصوصی بزرگ تا جایی که صاحبانش بتوانند زندگی اقتصادی را رهبری کرده، برای همه خط مشی معین کنند و به راهی که می‌خواهند بکشانند. زیرا فراهم آوردن مبالغ هنگفت از پول‌های پراکنده، همان‌گونه که از نظر تولیدی نیروی جدیدی برای سرمایه پدید می‌آورد، همان طور برای کسانی که به کار جمع‌آوری پول‌ها دست زده‌اند، یعنی صاحبان بانک‌ها که همۀ این مبالغ در صندوق آنها ریخته می‌شود، قدرت بزرگی به دست می‌دهد. این قدرت باعث می‌شود سرمایه‌داری در دست آنها جهش بزرگی به خود داده، مالکیت‌های خصوصی بزرگی تشکیل شود.

هدف سوم: در مسلط کردن نظام سرمایه‌داری حریص به وسایلی که بتواند با هرگونه خطری که از ناحیۀ سودهای درخواستی‌اش به عنوان بهرۀ وام‌ها مواجه است، خود را حفظ کند. زیرا بانک وقتی سپرده‌ها را از صاحبانش دریافت کرد و بهره‌ای برای آنها در حدی که صاحبان اموال را به سپردن مالشان قانع کرده باشد قرار داد، بلافاصله خود بانک مبالغ جمع‌شده را با بهره‌ای بیش‌تر وام می‌دهد و بدین‌ترتیب برای سرمایه‌داری سودی ثابت، دور از کار و فارغ از هرگونه خطری تأمین می‌شود.

هدف چهارم: در رساندن نیروی لازم کمکی به تأسیسات تولیدی سرمایه‌داری؛ یعنی رساندن مال ضروری برای گسترش نیروی استثمار و کشاندن قدرت سرمایه‌داری به اوج خود است. زیرا صاحبان تأسیسات سرمایه‌داری با دائر کردن بانک پشت‌گرمی محکمی به‌دست می‌آورند، سرچشمۀ جوشانی که تمام نمی‌شود، و از راه وام‌هایی که به آنها امداد می‌رساند، دائماً می‌توانند سود سرمایه‌داری خود را گسترش داده و روابط سرمایه‌داری را ریشه‌دارتر کنند و در زندگی اقتصادی مردم بیش‌تر فرو روند.

در نظام سرمایه‌داری، بانک‌ها مؤسسات رباخواری غول‌آسایی هستند که نظام صنعتی و شیوۀ تولید سرمایه‌داری تماماً بر آنها مبتنی است و ماهیتاً نیز نمی‌توان این دو ـ سیستم بانک‌داری و توسعۀ صنعتی ـ را از یکدیگر جدا کرد. در جهان غرب بانک‌ها در حقیقت مراکزی هستند که سرمایۀ همۀ مردم را در خدمت ایجاد مالکیت‌های خصوصی غول‌آسا و توسعۀ سرمایه‌داری و بسط سیطرۀ امپریالیسم به‌ کار می‌گیرند.[11] از سرمایه‌های کوچک همۀ مردم که در یک‌جا جمع می‌شود، سرمایه‌ای آن‌چنان عظیم فراهم می‌شود که برای ما هرگز امکان دریافت وسعت آن ممکن نیست. این سرمایۀ عظیم در کجا به کار می‌افتد و در خدمت منافع چه کسانی قرار می‌گیرد؟ جواب روشن است: مؤسسین بانک‌ها، سرمایه‌دارهایی که از یک‌ سو نظام کاپیتالیستی اقتصاد امروز را شکل داده‌اند و از سوی دیگر، با استفاده از قدرت عظیمی که در قلمرو دیکتاتوری اقتصاد فراهم آمده است، سیطرۀ سیاسی امپریالیسم را بر سراسر جهان حفظ می‌کنند.

برای تکمیل این بحث بهتر است به گفتاری از لنین دربارۀ بانک‌ها نیز مراجعه کنیم، و البته، همان‌طور که بارها عرض کرده‌ایم، این مراجعات نه به عنوان احتجاج بلکه صرفاً به قصد «استماع قول» انجام می‌شود. لنین در فصل سوم کتاب «امپریالیسم به‌مثابه بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری» دربارۀ بانک‌ها می‌گوید: همان‌گونه که نظام بانکی گسترش می‌یابد و در تعداد اندکی از مؤسسه‌ها متمرکز می‌شود، بانک‌ها دگرگون می‌شوند و به جای این‌که یک واسطۀ کوچک باشند به انحصارهای بزرگی تبدیل می‌شوند که تقریباً همۀ سرمایۀ پولی همۀ سرمایه‌داران و سوداگران کوچک، و همچنین بخش بزرگی از وسایل تولید و منابع مواد خام کشور مربوط و تعدادی از کشورهای دیگر را در اختیار دارند... پیوندهای نزدیکی که بین بانک‌ها و صنایع وجود دارد در واقع همان چیزی است که به طور برجسته‌ای نقش تازۀ بانک‌ها را آشکار می‌سازد. عملیات بانکی به وضعی منجر می‌شود که در آن سرمایه‌دار صنعتی کاملاً به بانک‌ها وابسته می‌شود. به‌موازات این فرایند یک اتحاد شخصی نزدیک بین بانک‌ها و بزرگ‌ترین مؤسسه‌های صنعتی و بازرگانی به وجود می‌آید، یعنی از راه به ‌دست آوردن سهام یکی می‌شوند... نتیجه دوگانه است: از یک سو یکی‌شدن یا بدان‌گونه که بوخارین به‌درستی می‌نامد «آمیختن سرمایۀ بانکی و صنعتی» و از سوی دیگر تبدیل بانک‌ها به نهادهایی که واقعاً دارای یک خصلت جهانی‌اند...

آغاز قرن بیستم بیان‌گر نقطۀ تحولی است که در آن سرمایه‌داری کهن جای خود را به سرمایه‌داری نوین می‌دهد و سیادت سرمایه‌داری به طور کلی به سیادت سرمایۀ مالی تبدیل می‌شود.[12]

در این‌جا جای یک پرسش بسیار لازم وجود دارد: نقطۀ وابستگی مردم و نظام‌های سیاسی دنیا به این سیستم جهانی بانک‌داری که در خدمت سیطرۀ سیاسی امپریالیسم عمل می‌کند، در کجاست؟

 

پی نوشت‌ها:

 

[1]. اگر جواهرات و طلا و نقره برای انسان گذشته‌های دور مقدس است، بدین دلیل است که او دنیای خاک را نازلۀ حقایق ملکوتی و مجرد می‌داند. همۀ آن‌چه در جهان وجود دارد صورت زیرین حقایقی است که در عوالم ملکوتی و اخروی موجود است. اگر در روایاتی که از ائمۀ معصومین(ع) به ما رسیده است نیز دقت کنیم به تعابیر بسیاری ناظر به همین معنا برمی‌خوریم؛ شهرهای بهشتی از لؤلؤ و مرجان، قصرهایی از یاقوت، خانه‌هایی از زبرجد، غرفه‌ها و دکاکین از طلا و نقره... اگر انسان تنها با ظاهر این احادیث روبه‌رو شود سخت به تعجب می‌افتد که طلا و نقره و یاقوت و زبرجد در بهشت به چه درد می‌خورد، حال آن‌که اصلاً مقصود احادیث به «حقایق ملکوتی جواهرات» بازمی‌گردد نه به «صورت‌های دنیایی» آنها. عالم، تجلی اسما و صفات آفریدگار متعال است و بدین ترتیب، منشأ و مبدأ هر آن‌چه که در آن وجود دارد به حقیقتی متعالی باز می‌گردد.

[2].  Olympia

[3]. Delphi، معبدی در دامنه‌ی کوه پارناس در یونان که در دوران باستان کاهنی که سروش آپولو بود مقیم آن بود. ـ و.

[4]. Delos، جزیره‌ای در جنوب شرقی یونان. ـ و.

[5]. Miletus، شهری باستانی در ساحل غربی آسیای صغیر. ـ و.

[6]. Ephesus، معبدی در آسیای صغیر. ـ و.

[7]. Kos، جزیره‌ای در جنوب شرقی یونان. ـ و.

[8]. Sicily، جزیره‌ای در دریای مدیترانه، در جنوب ایتالیا. ـ و.

[9]. علم اقتصاد، ص 231.

[10]. علم اقتصاد، ص 233.

[11]. بگذریم از این‌که ما توانسته‌ایم با حذف ربا از بانک‌داری، موقتاً آن را در خدمت اهداف الهی جمهوری اسلامی به ‌کار بگیریم.

[12]. لنین، امپریالیسم به‌مثابۀ بالاترین مرحلۀ سرمایه‌داری، فصل ٢. [متأسفانه متن اصلی جهت مقابله یافت نشد. ـ و.]

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X